2467179d75974dc86d2045f74e072aebمهم ترین فلسفه و حکمت ابتلا (آزمایش) از دیدگاه قرآن کریم، شناسایی چهره واقعی افراد به معنای ظهور صلاحیت ها و استعدادهای آنان و طهارت و خباثت نفس انسان است؛ چرا که برجستگی ها و کرامت های روحی انسان در شرایط دستور ابتلای خود را نشان می دهد.در این نوشتار در مورد علل متعدد آزمایش الهی و دو ویژگی مهم آزمایش به بحث و بررسی می پردازیم.علل متعددی بر آزمایش الهی وجود دارد که عبارتند از:

۱. ظهور حقیقی شخصیت افراد

مهم ترین فلسفه و حکمت ابتلا (آزمایش) از دیدگاه قرآن کریم، شناسایی چهره واقعی افراد به معنای ظهور صلاحیت ها و استعدادهای آنان و طهارت و خباثت نفس انسان است؛ چرا که برجستگی ها و کرامت های روحی انسان در شرایط دستور ابتلای خود را نشان می دهد.قرآن کریم در آیات متعددی بر این حقیقت تصریح نموده است که ذیلاً به یک مورد آن اشاره می شود.(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ)(محمد/۳۱).«ما همه شما را قطعاً آزمایش می کنیم تا معلوم شود، مجاهدان واقعی و صابرین از میان شما چه کسانی هستند و اخبار شما را بیازماییم.» جمله «حتی نعلم المجاهدین منکم» به این معنا نیست که خداوند از این گروه آگاهی ندارد، بلکه منظور تحقق معلوم الهی است و مشخص شدن این گونه افراد است؛ یعنی تا این علم الهی تحقق خارجی یابد و عینیت حاصل کند و صفوف مشخص شود.

۲. معیار ثواب و پاداش

امام علی (علیه السلام) می فرماید: گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است، ولی آنها را امتحان می کند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد. (نهج البلاغه، قصار/۹۳).یعنی صفات درونی انسان به تنهایی نمی تواند معیاری برای ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانی که در لابلای اعمال انسان خودنمایی کند، خداوند بندگان را می آزماید تا آن چه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند. اگر آزمایش الهی نبود، این استعدادها شکوفا نمی شد و درخت وجود انسان میوه های اعمال بر شاخسارش نمایان نمی گشت و این است فلسفه آزمایش الهی در منطق اسلام. به تعبیر علامه محمد جواد مغنیه مبتلا شدن به بلا، محکی است که حقیقت انسان را آشکار می سازد. برای نمونه، انسان با ایمان و با خرد در هنگام مصیبت، از دین خود خارج نمی شود و سخنی را که نشان دهنده کفر و سفاهت و نادانی باشد به زبان نمی آورد، بلکه صبر می کند و گرفتاری، عقل و ایمان او را از بین نمی برد، اما انسانی که خرد و ایمانش ضعیف باشد، شیطان بر او مسلط می شود و روش کفر و دشنام و پستی را در پیش می گیرد و در چاه رذالت و سفاهت سقوط می کند.بهترین سخن در این باره، سخن سیدالشهدا، حسین بن علی (علیهماالسلام) در روز عاشوراست که فرمود: مردم، بندگان دنیایند و دین، تنها لق لقه زبان آنان است. آنان تا زمانی پیرامون دین می گردند که زندگانیشان بچرخد و هرگاه به بلا و سختی گرفتار شوند، تعداد دینداران اندک خواهد شد.

۳. مشخص شدن عمل احسن

اعمال آدمی در فرهنگ قرآنی در یک تقسیم کلی دو نوع است: ۱.عمل صالح ۲. عمل غیر صالح. عمل صالح هم به دو قسم تقسیم می شود: ۱. عمل حسن ۲. عمل احسن. از فلسفه های آزمایش الهی این است که مشخص شود چه کسی عمل احسن انجام داده است. فرمود: (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ)(ملک/۲).«او همان کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک بهتر عمل می کنید.» در توضیح عمل احسن گفته می شود که عمل نیک از دو حیثیت برخوردار است: ۱. کمیت عمل ۲. کیفیت عمل. آنچه در فرهنگ قرآنی مهم است و ارزش دارد و به عمل ارزش و اعتبار عالی می دهد، کیفیت عمل است، نه کمیت عمل. اگر تعبیر این بود که چه کسی بیشتر عمل می کند، تکیه روی کمیت عمل بود، ولی وقتی که فرمود: «لیبلوکم ایکم احسن عملا»، تکیه روی کیفیت است. خدا انسان را مورد آزمون بهترین عمل قرار داده است، نه آزمون زیادترین عمل. این است که در حدیث آمده است که مراد از «احسن عملا»، «اصوب عملا» است. آنچه جنبه صواب بودنش بیشتر باشد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج۸، ص۱۳۹ ۱۳۸).و همچنین فرمود: (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)(کهف/۷).«ما آن چه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم کدامینشان بهتر عمل می کنند.»

۴. برگشت به سوی حق

خداوند کریم رحمت را بر خودش واجب نموده است، فرمود:(کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَه)(انعام/۵۴) و از طرفی هدف اصلی خلقت انسان، عبودیت انسان در برابر حق تعالی می باشد.(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُون)( ذاریات/۵۶).«و ما جن و انس را خلق نکردیم مگر اینکه عبادت کنند.»با توجه به دو مقدمه فوق؛ وجوب رحمت الهی و هدف خلقت، بر خداوند است از باب قاعده لطف از هر نوع زمینه سازی برای برگشت بندگان به سوی خویش دریغ نفرماید. یکی از اسباب برگشت بشر به سوی خدا این است که خداوند انسان را در بوته گرفتاری ها قرار دهد تا انسان عقل و فکر خود را به کار اندازد و از علت سختی ها و بلاها عبرت بگیرد و مسیر خود را به سوی خدا سوق دهد. قرآن به این حقیقت که برگشت بشر به سوی حق از علل فلسفه آزمایش الهی است، اشاره نموده و می فرماید:(وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الأرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون)(اعراف/۱۶۸).«و آن ها را (قوم بنی اسرائیل) در زمین به صورت گروهی پراکنده ساختیم، گروهی از آنان صالح و گروهی غیر آن هستند و آن ها را به نیکی و بدی آزمودیم شاید بازگردند.»

دو ویژگی مهم آزمایش

۱. مجهول بودن: در امتحان باید نقطه مجهولی گنجانده شود تا میزان قابلیت موجود مورد آزمایش روشن شود. برای مثال اگر حضرت ابراهیم (علیه السلام) از ابتدا می دانستند قوچی بهشتی فدای اسماعیل (علیه السلام) می شود،(وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ) (صافات/۱۰۷) به دست گرفتن کارد و کشیدن بر گلوی فرزند هنری نبود. آن چه اهمیت داشت، این بود که تا آخر بپندارد این کار باید انجام شود و اراده جدّی خداوند است. چنان که هنگام پرتاب شدن در دل آتش می بایست از گلستان شدن آتش در پایان آزمون بی خبر باشند؛ (قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلامًا عَلَی إِبْرَاهِیم) (انبیاء/۶۹) وگرنه تسلیم و رضا، آزمون دشواری نبود.

۲. تناسب با افراد: آزمایش باید به گونه ای باشد که توان پاسخگویی وجود داشته باشد؛ مثلاً هیچ گاه حل فرمول های پیچیده ریاضی را از یک دانش آموز ابتدایی نباید خواست، از این رو اگر خداوند یک هزارم امتحان های انبیا و اولیا را از ما به عمل آورد، همان اول مردود خواهیم شد.

آمنه اسفندیاری