دانشنامه ناریا
پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
تاریخ امروز:
نوشته ها:
درباره ناریا:
در صورتی که مطلب مورد نظر خود را در ناریا پیدا نکردید از جستجوگر سایت برای یافتن آن تلاش کنید.



https://www.nariya.ir/wp-content/uploads/2011/12/break-love_nariya.jpg

زندگی انسان ها در تعامل با همنوع معنا پیدا می کند و در همین تعاملات انسانی است که احساساتی مانند عشق، دوست داشتن، وابستگی، تنفر و بیزاری بروز و ظهور پیدا می کنند.
در بین پیامک ها و نامه های متعددی که به تحریریه تپش رسیده یک کلمه بارها و بارها به صورت های مختلف مطرح شده است: «شکست عشقی»

پاسخ های ایشان به سوالاتی در این زمینه که با بازخوانی یکی از ترجمه های شان همراه شد، خالی از لطف نیست.

● عشق شکسته و دنیای بدون عشق

زمانی که عشق، فضای بین ۲ نفر را کاملا پر می کند و به تمام ابعاد شخصیت آن ها معنا و شکل می دهد، عاشق و معشوق دنیا را زیبا می بینند، ذهن شان فقط بر موارد مثبت تمرکز دارد و عشق ناب خود را به تمام کائنات ساطع می کنند.

اما اگر به هر دلیلی شکست عشقی بین آن ها رخنه ای ایجاد کند، روابط و تجربه های مشترک آن ها قطع می شود و سعی می کنند یکدیگر را فراموش کنند

که البته این فراموش کردن و پشت سرگذاشتن فضای عمیق و نافذ عشقی به هیچ وجه کار آسانی نیست و تا مدتی در کارهای روزمره هردو طرف اختلال ایجاد می کند.

در این زمان این ۲ نفر، دنیا را بر خلاف سابق تیره و تار می بینند و کم کم به مرحله بی تفاوتی، شک، تردید، منفی گرایی و افسردگی می رسند.

بیرون آوردن عاشق شکست خورده از فضای یاس و ناکامی کاری دشوار است. البته راه حل هایی برای پاک کردن صورت مسئله وجود دارد که می توان با استفاده از آن ها از شکست به پیروزی رسید.

● گذشت از دل شکن

گذشت کردن از این فرد در مراحل اولیه کار ساده ای نیست. حتما می پرسید چرا؟زیرا شکست عشقی باعث شده فرد دچار احساس غم و ناامیدی شدید شود و قبول این که یک رابطه عاشقانه تمام شده، سخت است. در این شرایط احساس تنهایی و گریه کردن، طبیعی است.

برای فرد شکست خورده تصور این که زندگی بدون شریک عشقی ادامه پیدا کند، وحشتناک است و از طرفی فرد دچار توهم می شود

که مبادا تا آخر عمر، عشقی برای خود پیدا نکند در نتیجه او، در برابر شریک عشقی که باعث شده چنین شرایط درد آوری را تحمل کند سراپا خشم و غضب است.

در این شرایط او مدام در این فکر است که چه خطایی از او سرزده که باعث شکست شده و کم کم دچار احساس گناه می شود و از طرف دیگر به برقراری رابطه شریک جدا شده اش با فردی دیگر به شدت احساس حسادت می کند.

مجموعه این احساسات باعث می شود فرد تا مدتی تعادل روحی و روانی درستی نداشته باشد و به قولی، یک پارچه آیه یاس شود.

● تکرار یعنی سم

تکرار خاطرات شکست مثل سم عمل می کند و بازنگری مداوم و دمادم باعث می شود فرد دچار ارتعاشات منفی شود و این امواج ساطع شده از او روی دیگران و حتی شریک عشقی بالقوه آینده اش تاثیر بگذارد و در نتیجه در دایره بد اقبالی دست و پا بزند.

● برکت الهی

در اوایل شکست، دوری کردن شخص از دیگران و محیط های عمومی طبیعی است چون فرد دچار غم، غصه، عصبانیت، سردرگمی، احساس گناه و حسادت می شود و خودش و کل کائنات را جریانی منفی می بیند

ولی با گذشت زمان باید کم کم به خود آمده و با عزمی راسخ شکست عشقی اش را برکت الهی بداند که درهای خوشبختی را به سویش باز می کند.

● کلید نهایی عشق به خود

مهم ترین نکته و کلید اصلی رهایی از این وضعیت عشق به خود است و نهایت این عشق به خود می شود عشق به خدا.عاشق آسیب دیده باید به خودش این فرصت را بدهد تا بتواند دوباره روی پای خودش بایستد، تجربه های جدیدی کسب کند و بتواند کم کم شعله های پرسوز و گداز عشق گذشته را فراموش کند.

او باید قالب های ذهنی جدیدی برای خود بسازد.او می تواند با نامه نگاری با خدا، عقده های دلش را خالی کند.او باید الگوهای تفکرات ذهنی اش را تغییر دهد و به دلیل تجربه گرانبهایی که از شکست به دست آورده در انتظار خوشبختی مجدد در زندگی اش باشد.

او باید باورهای مذهبی و ایمان و اتصال الهی را در خود تقویت کند که این امر کمک بزرگی در مرهم گذاشتن بر شکست عشقی است.او باید منفی گرایی را از خود دور کند تا بتواند موارد و نکته های مثبت زندگی را ببیند.

او باید توجه داشته باشد که زندگی به او تعلق دارد نه به کسی دیگر و به این باور ایمان داشته باشد که تمام احساسات منفی ناشی از شکست عشقی موقت است و به محض این که مسیر حقیقی زندگی را پیش بگیرد مسلما بهترین مواهب الهی منتظرش خواهند بود.

● بخشی از کتاب

خدا جونم، احساس می کنم پشیزی ارزش ندارم. زندگی ام ناکامی محض است. احساس می کنم که صرفا بازنده ام، می شود لطفا کمکم کنی تا بدانم چگونه این احساس را زیر و رو کنم.

خدا جونم، خیلی حرف ها به من زده شده که به شدت احساساتم را جریحه دار کرده است. من اصلا نمی دانم که چه کسی هستم و چرا به دنیا آمده ام. می شود لطفا جنبه والاتر مرا برایم شکوفا کنی و در تغییر این احساس راهنمایم باشی؟

اگر از تنها ماندن وحشت داری و شریک زندگی نداری بیشتر به این دلیل است که به تو یاد نداده اند چگونه خودت را دوست بداری چطور به احساساتت احترام بگذاری و دنباله رو احساساتت باشی. به همین دلیل است که احساس ناامنی می کنی.

به احتمال زیاد به تو یاد داده اند به هرچه دیگران به تو می گویند تن بدهی تا تایید و عشق و محبت آنان را به دست بیاوری، نه عشق و محبت خودت را.

شادی در ۱۶ - آذر - ۱۳۹۰

پاسخ دادن