خدا عزیزجان را رحمت کند، همیشه ورد زبانش این دعا بود که «خدایا من رو محتاج اولادم نکن.» هرچند هفتهشت سال آخر عمرش یعنی زمانی که زانوهایش را عمل کرد، چنان زمینگیر بود که از روی ناچاری، این هفته در خانه یکی از فرزندانش اتراق میکرد، تا هفته بعد چمدان به دست عازم آن یکی شود، خودش میگفت: «آوارگی در خانه اولاد، کفاره گناهان این دنیای من است.» افسردگی در سالمندان پدر و مادرهایی که مثل عزیزجان این […]