دانشنامه ناریا
جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
تاریخ امروز:
نوشته ها:
درباره ناریا:
در صورتی که مطلب مورد نظر خود را در ناریا پیدا نکردید از جستجوگر سایت برای یافتن آن تلاش کنید.



20140805122028965_02

نگاهی به تارخچه:

گرچه پس از گذشت قریب به یک قرن از تخریب حرم مطهر ائمه بقیع‌ علیهم السلام و از بین رفتن تمام آثار این بناى باشکوه و معنوى نمى توان همانند سایر ابنیه تاریخى و مذهبى، از آثار آن به عظمت و قدمتش پى برد و تاریخ ساختمان آن را بدست آورد، ولى آنچه از منابع مختلف بدست مى آید، تا حدّى مى تواند ما را با تاریخ و چگونگى این حرم شریف آشنا سازد و بیانگر وضع این بناى فخیم و پرشکوه معنوى در طول تاریخ گردد.

اجمال تاریخ این حرم مقدس این است که قبور ائمه بقیع -علیهم السلام- مانند سایر قبرها در محوطه مکشوف و بدون دیوار و سقف نبوده؛ بلکه قبر آنان مانند تربت پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت رضا علیه السلام از آغاز دفن اجساد مبارک و پیکر مطهرشان در داخل خانه اى که متعلق به عقیل بوده، قرار داشته است و به مرور زمان این خانه به ساختمان مناسب، به شکل مسجد تبدیل گردیده، سپس در محل همان ساختمان بزرگترین و مرتفع ترین گنبد و بارگاه بنا شده است و در قرون متمادى داراى خادم و دربان و داراى ظریفترین و گرانبهاترین ضریح و صندوق با زیباترین روپوش و داراى فرش و قندیل بوده است[۱] و بالاخره در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ه به وسیله وهابیان منهدم گردیده است. [۲]

حمله وهابى‏ها به کربلا؛ و هدم قبور إمامان بقیع

در روز هشتم ماه شوّال سال یک هزار و سیصد و چهل و پنج هجرى قمرى، تمام بقاع متبرّکه و مشاهد مشرّفه ائمّه بقیع (حضرت إمام حسن مُجتبى، و حضرت إمام زین العابدین، و حضرت إمام محمّد باقر، و حضرت إمام جعفر صادق علیهم السّلام) را با بقیه بقاع از قبور دختران رسول الله (زینب، امّ کلثُوم و رُقَیَّه) و قبور عمّه‏هاى رسول الله (صَفِیه و عاتِکه) و قبر حضرت امُّ البنین، و قبر حضرت اسماعیل بن جعفر الصّادق، و قبر حضرت إبراهیم فرزند رسول الله، و قبور تمامى أصحاب و تابعین و أرحام و أزواج رسول الله، و صلحاء و أبرارى که از حَدِّ إحصاء بیرون است؛ همگى را خراب و با خاک یکسان کردند.

وهابی‌ها در نظر داشتند با تقارن انهدام این قبور، قبر رسول خدا و کعبه را نیز خراب کنند؛ و با دستاویز به آن که بوسیدن و دور زدن بر گرداگرد سنگ‏ها شرک است، خانه خدا را منهدم نمایند، ولى از ترس سایر مسلمین از فرق عامّه، جرأت نکردند؛ أمّا تخریب این دو مکان مقدّس نیز در نقشه ایشان است و به محض آنکه خیالشان از جانب کشورهاى إسلامى آسوده گردد، دست به این جنایت مى‏آلایند.

وهابیه مى‏گویند: بوسیدن ضریح مطهّر رسول الله شرک است؛ ضریح از آهن است، بوسیدن آهن شرک است. تا چند سال پیش از این مردم را در بوسیدن خانه خدا و کعبه آزاد مى‏گذاشتند؛ ولى در این چند سال أخیر، گرداگردِ کعبه، پاسبانان و شرطه‏هاى آنان در هر جانب از کعبه، از پنج نفر و شش نفر تجاوز مى‏کند؛ و مجموعاً بین بیست تا سى نفر هستند؛ به طرز وقیحى پشت به کعبه کرده؛ و به آن تکیه مى‏زنند؛ آنگاه با شلّاق روى به طواف کنندگان نموده؛ هرکس در هر نقطه بخواهد کعبه را ببوسد؛ مى‏گویند: هَذَا حَجَر! هَذَا حَجَر! این سنگ است! بوسیدن سنگ شرک است! آمِران به معروف [و ناهیان از منکر] آن ها نیز در رکن عراقى، و شامى، و یمانى، نیز پشت به کعبه به مردم مى‏گویند: بوسیدن سنگ شرک است. و اگر طائفى بخواهد لبان خود را بر آن سنگ‏هائى که رسول خدا گذارده، بگذارد و ببوسد؛ با تازیانه او را مى‏زنند؛ و مى‏گویند: شرک است.

تخریب بقیع
اما در مدینه…

در مدینه طیبه دیگر اسمى از «محلّه بنى هاشم» نیست، از «خانه أبُو أیوب أنصارى» خبری نیست؛ «بیت الأحزان» را خراب کردند، دیوار «مسجد على علیه السلام» را با صفحاتى پوشانده؛ و دَرِ آنرا مهر و موم کرده‏اند. «مَشْربه امِّ إبراهیم» محل شریف و مقدّس و آن محلّ نورانى و پر فیض؛ حقّاً امروز به مزبله شبیه تر است تا به مسکن و مأواى رسول خدا و أهل بیت رسول خدا، و با این حال متروک و مقفول و مغفول است.

مَسجد «الْفَضیخ» که همان مسجد ردّ شمس براى حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام است، متروک و مهجور است؛ و حتّى کسى نام آن را نمى‏داند. نام على بن أبى طالب در خطبه‏ها و منبرها برده نمى‏شود؛ آه چه شهر غریب و مهجورى است مدینه! مدینه که هر وجب آن حکایت از علم و عرفان و قضاء و درایت و ولایت و حَماسه و إیثار یگانه حامى رسول الله، حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام دارد؛ امروز تاریک و غریب است. نام مخالفان هر جا برده مى‏شود؛ ولى نام عَلى، قاچاق است. [۳]

ستارگان بقیع

در کتاب «وفاء الوفاء» جلد سوم از صفحه ۸۹۱ به بعد، قبور بزرگان بقیع را نام مى برد. از جمله این که به غیر از ستارگان محراب بقیع (حضرت امام حسن مجتبی و زین العابدین و امام محمد باقر و حضرت صادق علیهم السلام)، انوار درخشنده دیگری در این مکان مقدس مدفونند که به بعض ایشان اشاره می شود:

۱٫ عثمان بن مظعون، اولین مهاجرى که از دنیا رفت [۴] و پیامبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله در تشییع جنازه او شرکت کرده، فرمود: «طُوباکَ یا عُثمانُ لَمْ تُلْبِسْکَ الدُنْیا وَ لَمْ تَلْبَسْها؛ خوشا به حالت که دنیا تو را نپوشانید و تو نیز خود را با دنیا نپوشاندى» [۵]، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله بعد از دفن وى، دستور فرمودند، سنگى را روى قبر وى قرار دهند. جالب این که، سنگ به قدرى بزرگ و سنگین بود که اصحاب قادر بر حمل نبودند و شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با تمام قدرت کمک فرمود و بعد از تغییراتى که در بقیع وارد شد، قبر او را از همان سنگ بزرگ شناسایى کردند. پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله با این عمل به مردم این درس را داد که قبر افرادى مثل عثمان بن مظعون (که مردى صالح و عابد و زاهد بود، تا جایى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بعد از مرگش، کفن از صورتش کنار زد و صورت او را بوسید) [۶]، باید با عزت بماند.

۲٫ فاطمه بنت اسد، مادر حضرت على علیه السّلام زنى که دیوار کعبه براى زایمان او شکافته شد و امدادهاى غیبى هنگام تولد فرزندش از آسمان فرود آمد، یازدهمین نفرى بود که به رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله ایمان آورد و حضرت با کلمه «مادرم» به او خطاب مى فرمود، زنى که پیامبر عزیز صلّى اللّه علیه وآله در مرگ او گریه کرد و پیراهن خود را کفن او نمود و چهل تکبیر بر او گفت، زنى که براى دو نفر از اولیاى خدا (پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله و امیرالمومنین علیه السّلام) خدمت و مادرى کرد؛ زنى که به خاطر اسلام مهاجرت نمود، زنى که رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله بعد از دفنش با او سخن گفت که: «هل وَجَدْتَ ما وَعَد ربّکُ حقّا، آیا به وعده هایى که پروردگارت داده بود، دست یافتى؟» او هم گفت: «بله»؛ زنى که رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله قبل از دفن او، وارد قبر شد تا مکان را با بدن خود متبرک نماید و براى مدت طولانى مناجات کرد [۷]، قبرش در پشت دیوار بقیع در کنار چهار امام واقع شده است.

۳٫ سعد بن معاذ، مردى والا مقام، از یاران وفادار پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله که در جنگها همراه حضرت بود و گاهى مورد اصابت تیر قرار مى گرفت، کسى که رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله درباره اش فرمود: «همچون استخوان در گلوى کفاری»، کسى که نود هزار فرشته، در تشییع جنازه او به زمین آمدند؛ او از علاقه مندان مخلص على علیه السلام بود، درماجراى «خندق» مجروح شد. رسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله براى او دعا مى کرد و در تشییع جنازه او شرکت نمود. [۸]
قبر حلیمه سعدیه در بقیع

۴٫
حلیمه سعدیه، زنى روستایى که در صحراى مکّه زندگى مى کرد، ولى پاک و سالم بود و توفیق شیر دادن به پیامبر صلّى اللّه علیه وآله، تنها نصیب او شد، زیرا دهها زن براى شیر دادن حاضر شدند، اما رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله هیچ یک از سینه ها را به دهان نگرفت [۹].

عبدالمطلب بسیار نگران به مسجد الحرام آمد و در کنار کعبه، با حالت پریشانى نشست، پیرمردى حال او را پرسید تا از ماجرا خبردار شد، بعد پیشنهاد کرد که من زنى سراغ دارم بسیار خردمند و خوش بیان و زیبا و آبرومند، از فامیلى بسیار محترم، عبدالمطلب به سراغ پدر آن بانو رفت و بعد از گفتگوهایى، این بانو، دایه آخرین پیامبر آسمانى شد [۱۰]، بعد از دو سال کودک را به مکّه آورد ولى باز هم براى مدت سه سال دیگر، رسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله در دامن این بانو زندگى و رشد کرد.

786448

در کتاب «مرآت الحرمین» نقل شده که بیش از ده هزار نفر از اصحاب و تابعین در بقیع دفن شده‌اند. [۱۱]

۵٫ عباس عموى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله که مسؤول آب رسانى به زائران کعبه و مورد احترام همگان بود، تا آنجا که خلیفه دوم در قحط سالى، براى طلب باران، خدا را به مقام عباس سوگند داد. و اشعارى که در مدح پیامبر گرامى صلّى اللّه علیه وآله سرود، معروف است، عباس و حمزه از عموهاى عالى مقام پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله هستند. بگذریم که قرنى بعد، دودمان او (بنى العبّاس) که حاکم بر مسلمین شدند به ذریّه و اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه وآله امام باقر تا امام عسکرى علیهم السلام چه ظلمها کردند که در پیش بینى ها و اخبار غیبى رسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله به عموى خود آمده است . [۱۲]

۶٫ ابراهیم، فرزندى که بعد از فوت زینب، رقیه و ام کلثوم، خداوند به رسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله عطا فرمود، ولى این کودک هم، بیش از هیجده ماه عمر نکرد، پیامبر عزیز صلّى اللّه علیه وآله در سوگ او بسیار گریست و همین که مورد اعتراض بعضى قرار گرفت، فرمود: گریه اى که برخاسته از عواطف انسانى باشد، مانعى ندارد، آن چه مورد نهى است، اعتراض به مقدرات الهى است (و چاک دادن یقه و فریاد کردن است). [۱۳]

۷٫ قبر سه دختر رسول گرامى صلّى اللّه علیه وآله به نامهاى زینب، رقیه و ام کلثوم، همچنین قبر زنان پیامبر صلّى اللّه علیه وآله (غیر از خدیجه سلام اللّه علیها که در مکّه است و میمونه که در دو فرسخى مکّه است) در قبرستان بقیع واقع شده است . [۱۵]

۸٫ قبر چند تن از شهداى احد در جانب غربى بقیع واقع شده است .

۹٫ نافع (بزرگ قرّاء) و ابو سعید خدرى (از صحابه بزرگ و از هواداران امیرالمؤ منین علیه السلام ) نیز در آنجاست.

۱۰٫ قبور عاتکه و صفیه، دو عمه بزرگوار حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله و ام البنین، مادر حضرت ابى‌الفضل العباس ‍علیه السلام نیز در بقیع است، ام البنین چهار فرزند داشت، به نامهاى عباس، جعفر، عثمان و عبداللّه که همه آنان در کربلا به شهادت رسیدند.

تخریب قبور ائمه علیهم السلام

وهابیت با استناد به ادله بی اساس و خرافی خود چشم بر سیره نبوی بسته‌اند و با ارائه چهره‌ای خشن و خشک از اسلام، روح حقیقی اسلام را نادیده گرفتید و پا بر تمامی معارف و حقایق اسلامی گذراند.

به امید اینکه با خیزش امت اسلامی و آگاهی از ماهیت حقیقی و صهیونیستی وهابیت، بار دیگر حیات حقیقی اسلام به مرکز اسلام و محل نزول وحی باز ‌گردد.

هیچ یک از مورّخان، تاریخ دقیق ایجاد ساختمان و بناى گنبد را که به دستور «مجدالملک» انجام پذیرفته، مشخّص ننموده اند ولى با توجه به تقارن قتل معمار این حرم مطهر، با کشته شدن مجدالملک که در سال ۴۷۲ به وقوع پیوسته است مى توان گفت که بناى قبّه حرم ائمه بقیع نیز مقارن همان تاریخ و نهایتاً در اواخر دهه ششم یا در اوائل دهه هفتم از قرن پنجم به اتمام رسیده است.

کیفیت گنبد و بارگاه ائمه بقیع‏ این بود تاریخ بناى گنبد حرم ائمه بقیع و تصریح مورّخان در مورد بانى اصلى و معمار و مهندس آن.
بقیع قدیمی
گفتار برخی مورخان

اینک نگاهى گذرا داریم به گفتار عدّه اى دیگر از مورّخان و جهانگردان که مشاهدات خود را درباره چگونگى این حرم شریف در طول هشتصد سال و به ترتیب زمانى در تألیفات و سفرنامه هاى خود ثبت و براى آیندگان به یادگار گذاشته اند.

در قرن هفتم: ابن جبیر جهانگرد معروف (متوفاى ۶۱۴ ه) در مورد گنبد ائمه بقیع مى گوید: «و هى قبّه مرتفعه فى الهواء على مقربه من باب البقیع؛ و آن قبه اى است مرتفع و سر بفلک کشیده که در نزدیکى درب بقیع واقع شده است». (رحله ابن جبیر، چاپ دارالکتاب اللبنانیه، ج ۶۴)

ابن نجار مدینه شناس و مورخ معروف (متوفاى ۶۴۳) نیز مى گوید: «و هى کبیره عالیه قدیمه البناء و علیها بابان یفتح احدهما کل یوم؛ این گنبد، بزرگ و مرتفع و داراى قدمت زمانى است، دو درب دارد که یکى از آنها هر روز باز است.» گفتار ابن نجار را سمهودى در وفاء الوفا، ج ۳، ص ۹۱۶ آورده است.

در قرن هشتم: خالد بن عیسى البلوى المغربى که در سال ۷۴۰ ه. ق. به مدینه سفر کرده است، مى گوید: «و هى قبّه کبیره مرتفعه فى الهواء؛ این گنبدى است بزرگ، مرتفع و سر به فلک کشیده» (تاج المفرق فى تحلیه علماء شرق مطبعه فضاله مغرب، ج ۱، ص ۲۸۸)

و مشابه همین جمله را ابن بطوطه جهانگرد معروف (متوفاى ۷۷۹ ه. ق.) آورده است که: «و هى قبه ذاهبه فى الهواء بدیعه الاحکام؛ و آن قبه ایست سر بفلک کشیده و از نظر استحکام، بدیع و اعجاب انگیز است.» (رحله ابن بطوطه چاپ دارالتراث بیروت، ص ۱۱۹)

در قرن دهم: سمهودى (متوفاى ۹۱۱) مى گوید: «و علیهم قبّه شامخه فى الهواء؛ در روى قبرشان گنبدى است بلند و سر به فلک کشیده» (وفاء الوفا، ج ۳، ص ۹۱۶)

در قرن سیزدهم: سر ریچارد بورتون ( (NOTRUB DRAHCIR RIS جهانگرد غربى که در سال ۱۲۷۶ ه. ق. به مدینه مسافرت نموده در سیاحتنامه خود گنبد ائمه بقیع را چنین توصیف مى کند: «این قبّه که در دست راست واردین به بقیع قرار گرفته است، بزرگتر و زیباتر از همه قبه ها است.» (موسوعه العتبات المقدسه، ج ۳، ص ۲۸۳)

در قرن چهاردهم: على بن موسى که یکى از نویسندگان ساکن مدینه است و کتابى دارد به نام «وصف المدینه المنوره» که در سال ۱۳۰۳ ه. ق. تألیف نموده، درباره بقیع و مقابر و گنبدهاى آن توضیحاتى دارد و راجع به قبه ائمه بقیع مى گوید: «و قبه آل البیت العظام و هى اکبر القبات» (وصف المدینه المنوّره، صفحه ۱۰؛ این کتاب جزء مجموعه ایست به عنوان رسائل فى تاریخ المدینه که در سال ۱۳۹۲ه. از طرف منشورات دارالیمامه ریاض منتشر شده است.)

و بالاخره ابراهیم رفعت پاشا که آخرین بار در سال ۱۳۲۵ ه. ق. و ۱۹ سال قبل از تخریب حرم ائمه بقیع سفر حج نموده است، مى گوید: «و العباس و الحسن بن على و من ذکرناه معه تجمعهم قبه واحده هى اعلى القبات التى هنالک کقبه ابراهیم و … و عباس و حسن بن على و سه تن دیگر که قبلًا نام بردیم (ائمه سه گانه) در زیر یک قبه قرار گرفته اند که بزرگتر از همه قبه هاى موجود در بقیع؛ مانند قبه ابراهیم و … مى باشد» (مرآت الحرمین، ج ۱، ص ۴۲۶)

پی نوشت ها:

[۱] – نقدى بر وهابیت، ۵۱

[۲] – نقدی بر وهابیت، ج ۱ ص ۵

[۳] – امام شناسى، ج‏۱۱ ص ۲۴۴؛ علامه سید محمد حسین طهرانی (ره)

[۴]- وفاء الوفاء جلد ۳ صفحه ۸۹۳

[۵] – قبل از حج بخوانید، حجه الاسلام افتخارى

[۶] – سفینه البحار (عثم)

[۷] – سفینه البحار (فطم )

[۸] – بحارالانوار جلد ۱۵ صفحه ۳۴۲

[۹] – بحارالانوار جلد ۱۵ صفحه ۳۴۲

[۱۰] – بحار الانوار جلد ۱۵ صفحه ۳۴۴ در ادامه این ماجرا مى خوانیم که سینه راست حلیمه شیر نداشت، ولى حضرت که حاضر نشد از چپ بمکد، این بانو مجبور شد، سینه خشک را در دهان او بگذارد، ولى با اراده خداوند و لطفى که بر این نوزاد و بانو داشت، سینه خشک، پر از شیر شد، چرا چنین نباشد، مگر لب مقدس رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله از عصاى موسى علیه السلام کمتر است که به گفته قرآن به سنگ زد آب جارى شد؟

[۱۱] – قبل از حج بخوانید صفحه ۱۷۳٫

[۱۲] – سفینه البحار (عباس بن عبدالمطلب)

[۱۳] – انّما هذا رحمهً، این گریه عاطفى است نه اعتراض به خداوند،بحار الانوار جلد ۲۲ صفحه ۱۵۱

[۱۴] – محاسن برقى صفحه ۳۱۳

[۱۵] – کتاب قبل از حج را بخوانید
تخریب آثار اسلامی؛ نقشه‌ای خائنانه برای محو تاریخ اسلام:
نوشتاری از آیت‌الله صافی گلپایگانی به مناسبت سال‌روز حادثه تخریب بقیع
آیت الله صافی گلپایگانی
آیت الله صافی گلپایگانی در آستانه فرارسیدن هشتم شوال، سال‌روز تخریب قبرستان بقیع، در نوشتاری ضمن محکوم کردن جنایات وهابیت گفت: اساس نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی، نقشه بسیار عمیق و خائنانه‌‎ای بود که بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام کشیده بودند.

بقیع، از چهارده قرن پیش تا امروز همواره زیارتگاه مسلمین و مرکز بیداری و تذکار خاطرات رجال و شخصیّت‌های بزرگ اسلام بوده است.

این قبرستان، پس از روضه مقدّسه نبویّه، یکی از منابع مهمّ تاریخ اسلام است که وجود شخصیت‌های تاریخی اسلامی را اثبات و تأیید می‎‌نماید که در حدود ده هزار نفر از صحابه نبیّ مکرّم اسلام – صلی الله علیه و آله – در این قبرستان مدفون می‎‌باشند.

1_image_2006129531161309

امّا با این همه عظمت برای این مکان مقدّس، وضع کنونیِ آن در حال حاضر بسیار موهن است و اهانتی که به رجال و شخصیت‌هایی که در این گورستان مدفونند شده، فوق العاده تأسّف‌آور و رقّت‌انگیز است.

تقریباً جز اقلیت غیر قابل توجهی به اسم وهّابی‌ها، که در سایه حمایت استعمارگرانی همچون انگلیس عرضِ وجود نموده و موجودیت دارند و گروهی از مردِم غافل از حقایقِ جریان‌ها و دخالتِ سیاست در امور که فریبِ تبلیغاتِ عوام‌فریبانه آنها را خورده‌‎اند، اکثریتِ مسلمانان از این استخفاف و اهانت، سخت ناراحت و آزرده خاطرند.

در هیچ کجای دنیا نسبت به قبور بزرگان خود این همه بی‌ادبی و بی‌‎احترامی روا نمی‎‌دارند و در هر کجا دفن اموات مرسوم است، قبور اموات و مقبره آنها نیز محترم است.

اساس نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه بسیار عمیق و خائنانه‌‎ای بود که بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام کشیده بودند و در موقعی که برای تسلّط بر کشورهای اسلامی دست به تفرقه و فرقه‌سازی بودند، مثلاً علی‌محمد شیرازی و حسینعلی نوری را در ایران به ادّعای بابیت و مهدویت و نبوّت و بلکه الوهیت برانگیختند و در هند غلام احمد قادیانی به اصطلاح فرقه مزدور احمدیه را ساخت، در عربستان نیز فرقه وهابی را وسیله دست ساختند و محمدبن عبدالوهاب را به مزدوری گرفتند و مهم‌ترین مقصد آنها علاوه بر غارت معادن بزرگ نفت، از میان بردن آثار اسلامی بود که حتّی روضه مقدّسه پیغمبر – صلی ‎الله علیه وآله – را نیز فرا گرفت.
اساس نقشه تخریب آثار و ابنیه اسلامی نقشه بسیار عمیق و خائنانه‌‎ای بود که بیگانگان برای محو مستندات و شواهد عینی و اثری تاریخ اسلام کشیده بودند

شاید تا قبل از قرن معاصر و قریب به آن، عمده منابع تاریخ و مصدر آن، کتاب‌ها و نوشته‎‌هایی بود که بر اساس نقلیات مسند و غیر مسند و مطالعات گسترده آنها در کتاب‌های متعدّد تدوین شده بود و شناخت مطالب معتبرِ آنها از غیر معتبر هم، کارِ همه کس نیست و اهل فن و افراد بصیر به تاریخ و مسائل مربوط به آن می‎‌توانند در مواردی که اختلافِ نقل باشد، با تحقیق و بررسی، اظهار نظر نمایند.

با کاوش‌ها و فحص‎‌هایی که علمای باستان‌شناس از مدّتی قبل آغاز کرده و روزبه‌روز بر تکامل آن افزوده، منبع مهمّ دیگری نیز بر منابع تاریخی و شناخت ملل افزوده شد که اگر چه در گذشته هم این منبع مورد توجّه بود، لیکن عمق [و] وسعت فعلی را نداشت و در عصر ما یکی از منابع مهمِ تاریخ و شناخت احوال اقوام و ملل، آثاری است که از آنها باقی مانده و حتّی با حفریات کشف م‌ی‎شود؛ بناها، معابد، قبرها، سکّه‌‎ها، ظرف‌ها، زیورها و آثار هنری و چیزهای دیگر، امروز از بزرگ‌ترین معرّف‌های تمدّن و اوضاع و احوال اجتماعیِ ملل است.

خوشبختانه تاریخ اسلام از جنبه تاریخی بر اساس نقل‌ها و روایات بسیار مورد اعتبار و اعتماد است و از همان صدر اسلام، تاریخ‌نویسی و نقل حدیث و روایت جریان‌های مختلف شروع و حوادث و وقایع ثبت و ضبط گردیده و فترت‌های طولانی که موجب فراموش شدنِ تاریخ شود در تاریخ اسلام پیش نیامده و همچنین وقایعی که موجب محو کتاب‌های تاریخی و ایجاد فاصله گردد اتفاق نیفتاده و سیر تاریخ اسلام از تمام ابعاد، مشخص و معلوم است و استنتاج و استنباط تاریخی بر اساس مطالعات روی تواریخ و احادیث، کاملاً باوربخش و اطمینان‌آور است و به‌طور مسلّم آن بخش از تاریخِ ما که مثلاً به یک قرن پیش مربوط می‌‎شود با بخشی که به سیزده و چهارده قرن پیش ارتباط دارد، در اتقان و استحکام، تفاوت ندارد بلکه گاهی بخش دوم از اول بیشتر مورد اعتماد است و مستنداتِ آن قوی‌تر است و خلاصه، اشخاص متخصص و دانشمند می‎‌توانند به وسیله همین تواریخ به اوضاع و احوال اجتماعی مردم در این چهارده قرن و حقایق و وقایع مهمّی که در سرنوشت این امّت تأثیر داشته است واقف شوند، و در حقیقت اگر بنا باشد امروز هم برای قرن حاضر تاریخی بنویسیم، از حدود همان تاریخ‌نویسی مورّخین اسلامی تجاوز نمی‎‌کند.

از جنبه مۆیدات و شواهد خارجی و عینی و آثار باقیمانده از حوادث نیز، تاریخ اسلام غنیّ و کامل و دارای پشتوانه‎‌های بسیار محکم است و از این جهت هم هر چه شخص دیرباور باشد و یا نخواهد از روی غرض، بعضِ حقایق را انکار کند یا شبهه و شکّ در آن ایجاد نماید، در تاریخ اسلام بالخصوص بخش‌هایی از آن که با معرّفی اصل رسالت و واقعه ظهور و انقلاب اسلام و سیره پیغمبر اکرم – صلی ‎الله علیه وآله – و امور مهمّ دیگر ارتباط دارد اینگونه اظهار شک و تردیدها قابل قبول و مورد اعتنا نیست.

اگر چه تاریخ اسلام و مسلمین معتبرترین تاریخِ تمام ادیان و جوامع بشری است و بلکه، به شهادتِ بعضِ مورخین، یگانه دینی که تاریخِ معتبر و مورد اعتماد دارد، اسلام است، از ناحیه این شواهد تاریخی و مۆیدات، که مخصوصاً برای درازمدت و آینده‌‎های بسیاردور، حفظِ آنها مفید است، بسیار غنی و سرشار از شواهد خارجی و عینی است؛ یعنی همه نقاط مهم تاریخ اسلام و مسلمانان را مشاهد و مواقف و ابنیه و قبور و مساجد و اوضاع جغرافیائی ممالک و کشورها تأیید می‎‌کند و در کشورهای پهناور عالم اسلام همه جا آثار تمدّن مسلمین و فتوحات آنها به چشم می‎‌خورد، حتّی در کشورهایی مثل اسپانیا که پس از آن عصر طلائی اسلامی به آن سرنوشت اسفناک و بی‎‌رحمی‌ها و وحشی‎‌گری‌های مسیحی‎‌ها و محاکم تفتیش کذائی و شکنجه و اعدام‌های دسته‌جمعی و جنایات دیگر دچار شد، امروز آثار اسلامی تمدن مسلمین را در آنجا به جهانیان عرضه می‎‌دارند که اگر به کتاب‌هایی مثل «الآثار الاندلسیّه الباقیه» مراجعه فرمائید به عمق این مطالب تا حدی آگاه می‌‎شوید و بخش عمده‎‌ای از بودجه کلان اسپانیا از عوائدی که از راه توریستی و کسانی که از اطراف جهان برای مشاهده آثار عصور اسلامی به این کشور سفر می‌‎نمایند تأمین می‌‎شود.

مکّه مکرّمه و مدینه منوّره از این جهت که گفته شد بیشتر از هر نقطه، اهمیت و موقعیت دارد و آثار و ابنیه این دو شهر و نواحی آن همه از مصادر تاریخ ما و بلکه ادیان به اصطلاح ابراهیمی است و اگر این دو شهر را علاوه بر جنبه‌‎های روحانی و معنوی، موزه بزرگ عالم اسلام و وحی بدانیم گزاف نگفته‌‎ایم.

در این دو شهر تا قبل از تخریب‌های پی‌‎درپی وهابی‎‌ها مشاهدی موجود بوده که هر یک گوشه‌‎ای و ناحیه‌ای از تاریخ پیامبر بزرگ اسلام را بازگو می‎‌نمود و آثار ارزنده‌‎ای از تاریخ زندگی و تلاش‌های آن حضرت در راه ابلاغ وحی و رسالت اسلام بود. مشاهدی که همه در سلسله اسناد تاریخی اسلام و سوابق حرمین شریفین قرار دارد و معرّف سلسله نسب پیغمبر – صلی ‎الله علیه وآله – بوده و حتّی از اوضاع دوران جاهلیت، ما را با خبر می‌‎سازد.
این آثار و نشانه‌‎ها و بناها بهتر از کتب سیره، مردم را با سیره پیغمبر – صلی‎ الله علیه وآله – آشنا می‎‌سازند. کتاب‌های سیره فقط به نظر اهل مطالعه می‌‎رسد، در حالی که این آثار را عموم مردم که از دور و نزدیک می‌‎آیند مشاهده می‎‌نمایند و از آن برکت‌ها و درس‌های بزرگ می‎‌گیرند

و خلاصه تمام مساجد مدینه و مسجد الحرام و تمام شهر مدینه و مکه و بقعه‎‌ها و اماکن و مساجد و حتی چشمه‌‎ها، چاه‌ها، راه‌ها، کوه‌ها و سرزمین‌ها و قراء واقع در اطراف و نواحی این دو شهر همه از سر گذشت اسلام و چگونگی ظهور و سیر آن حکایت می‎‌کند و مسلمانان که به حفظ تاریخ و شرف و سوابق درخشان خود و احیای آثار اسلامی علاقه دارند، باید همگان در حفظ این آثار و بازسازی آنچه ویران شده اقدام نمایند و حرمین را از دستبرد استعمار و تصرّفات ویرانگرانه آنها خارج نمایند.

این آثار و نشانه‌‎ها و بناها بهتر از کتب سیره، مردم را با سیره پیغمبر – صلی‎ الله علیه وآله – آشنا می‎‌سازند. کتاب‌های سیره فقط به نظر اهل مطالعه می‌‎رسد، در حالی که این آثار را عموم مردم که از دور و نزدیک می‌‎آیند مشاهده می‎‌نمایند و از آن برکت‌ها و درس‌های بزرگ می‎‌گیرند.

به نظر حقیر، حتی باید نام‌های اصلی کل اماکن و زمین‌هایی که در عصر رسالت و در لسان روایات مذکور است، حفظ شود و بالخصوص نام‌های متعلق به مسجد النبی و مسجد الحرام و در‌ها و ستون‌ها و سایر متعلقات آن نباید تغییر کند، زیرا همه اینها محفظه تاریخ اسلام است و کسانی که این ویرانگری‌ها را مرتکب شده‌‎اند بزرگترین دشمنی و خیانت را به تاریخ اسلام نموده‌‎اند.

حفظ این اماکن علاوه بر آن که از جنبه تعظیم شعائر شرعاً لازم است، به ملاحظاتی که بیان شد نیز لازم است و تخریب این بقاع، صرف‌نظر از هتک و توهین، موجب تزلزل و سستی مبانی تاریخ می‎‌شود و تخریب این مشاهد و آنها را به این صورت در آوردن، که نه سنگ قبری داشته باشند و نه امتیازی و در معرض محو و فراموشی قرار بگیرند، از سوزاندن کتب تاریخ، خسارتش برای یک امّت و ملّت اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله صافی گلپایگانی

آیت اللهی که‌ جلوی تخریب‌ بقیِع را گرفت

چه شد که وهابیان پس از تخریب بقاع بقیع، صورت قبور امامان و برخی از صحابه و تابعین را حفظ کردند؟ چرا وهابیان این بخش بقیع را مانند قسمت های دیگر بقیع صاف نکردند؟

پس از تسلط وهابیان، مسلمانان از رفتن حج خودداری کردند. در این میان، یکی از روحانیون تهران در سال ۱۳۴۴ (یا ۱۳۴۵) ق با نام آیت الله شیخ عبدالرحیم صاحب فصول حائری [نوه مرحوم شیخ محمد حسین حائری اصفهانی، صاحب فصول که بواسطه تالیف کتاب مشهور “الفصول” در اصول فقه خاندانش به این اسم، مسمی می گردند] همراه حدود هزار نفر از راه شام عزیمت حج کرد.

عبدالعزیز سعودی (پادشاه عربستان) از این حرکت استقبال کرده و سعی کرد با استقبال از آنان نشان دهد که مشکلی با سایر مسلمانان ندارد و چنین نیست که آنان را کافر بشمارد. به هر روی این عالم دینی، در بحبوحه ماجرای منازعه وهابیان با مسلمانان به همراه شمار زیادی ایرانی راهی حج می‌شود.

پس از فراغت از حج، عبدالعزیز نماینده خود را برای عرض تبریک و تقاضای بازدید معظم له فرستاد و ساعتی را برای ملاقات وعده دادند. در آن ملاقات آیت الله فصولی حائری خطاب به عبدالعزیز گفتند: آیا تمام اصلاحاتی که منظور داشتید تمام شد، فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود؟

گفتنی است که این ملاقات و در واقع این سفر حج یکسال بعد از ماجرای خراب کردن قبور بقیع بوده که هنوز آثارقبور باقی بود و اگر آن سال مبادرت به ترمیم نمی‌شد امروز هیچ اثری از محل قبور باقی نبود. عبدالعزیز در پاسخ گفت: راست می‌گویی، ولی اینکار را من نکردم. این عمل به تحریک سفیر ایران (که مسلمان نبوده و یکی از مسالک فاسد را داشته) انجام شد (اشاره او به پدر هویدا یعنی میرزاحبیب الله پسر آقا رضا قناد شیرازی بهایی بود که آن زمان در جده مقیم بود و سرپرستی حجاج را داشت). آیت الله فصولی ضمن تأکید بر این که این شخص دشمن مذهب شما و ما است از او می‌خواهد تا به این امر رسیدگی کند. مَلِک قبول کرده و وعده می‌دهد که صورتِ قبور را تجدید کند. و چنین کرد، چنان که تا حال باقی است.

در این وقت شیخ عبدالرحیم فصولی پیشنهاد کرد که مَلِک دو صُفّه مسدّس از سنگ مرمر بسازد. یکی بالاتر باشد که صورت قبور روی آن باشد. یکی پایین‌تر که مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ طاق نماهایی از سنگ مرمر ساخته شودکه فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد ولی جای خوابیدن یا سکونت نباشد. ابدا طلا و نقره هم در آنها بکار نرود. مَلِک، این نقشه را ظاهرا می‌پذیرد.

پس از رفتن، عبدالعزیز دستور می‌دهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی کاغذی مارک دیوان جلاله نوشته و ثبت شود و برای آیت الله فصولی ارسال شود.

گفتنی است، در منابع تاریخی برای حرم بقیع اوصاف متعددی ذکر شده است؛ از جمله آنکه: حرم بقیع، هشت ضلعی بوده و دارای دو در بوده که یکی از آنها به روی زائرین گشوده می‌شد. این حرم خادمانی داشته است و دارای ضریح، روپوش، چلچراغ، شمعدان، و فرش بوده است.

در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده، بردند.

اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود. آنان در سال ۱۲۲۱ هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند. طبق نقل تاریخی، آن‌ها در این حمله چهل صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف‌های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و … به یغما بردند. و این نیز نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود.

یکی از جهانگردان غربی به نام مستر ریتر که به فاصله کوتاه از ویرانی این حرم، بقیع را دیده، ویرانی آنجا را چنین ترسیم می‌کند: «چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهری دیدم که زلزله شدیدی به وقوع پیوسته و به ویرانه ای مبدّلش ساخته است؛ زیرا در جای جای بقیع بجز قطعات سنگ و کلوخ در هم ریخته و خاک‌ها و زباله‌های روی هم انباشته و تیرهای چوب کهنه و شیشه‌های درهم شکسته و آجرها و سیمان‌های تکه تکه شده، چیز دیگری نمی‌توان دید. فقط در بعضی از رهگذرهای تنگ این قبرستان از میان این زباله‌ها راه باریکی برای عابرین باز نموده اند. و اما آنچه در کنار دیوار غربی بقیع دیدم، تلّی بود از تیرهای قدیمی و تخته‌های کهنه و سنگ‌ها و قطعات آهن روی هم انباشته که اینها بخشی از زباله‌ها و بقایای مصالح ساختمان‌های ویران شده ای بود که در کنار هم انبار شده بود ولی این ویرانیها و خرابیها نه در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی، بلکه با عزم و اراده انسان‌ها به وجود آمده است و همه آن گنبد و بارگاه‌های زیبا و سفید رنگ که نشانگر قبور فرزندان ویاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان گردیده است.»

شادی در ۱۴ - مرد - ۱۳۹۳

پاسخ دادن